با میراث شیرین لهجهٔ مادری چه کنیم؟

با میراث شیرین لهجهٔ مادری چه کنیم؟

دوم اسفند هر سال که مقارن است با بیست و یکم فوریه، روز جهانی زبان مادری است...

در طبقه بندی علمی، ما کرمانی‌ها زبان ویژه‌ای نداریم و نسبت به زبان معیار تنها لهجه‌ای متفاوت داریم که لهجهٔ کرمانی نامیده می‌شود.
 اما من می‌خواهم با اندکی تسامح از مناسبت روز  جهانی زبان مادری استفاده کنم و اهمیت لهجهٔ خود را به عنوان لهجهٔ مادری یادآور شوم. 
لهجهٔ‌ مادری یک میراث ارزشمند است؛ از بحث درباره آن می‌گذرم و اجمالا می‌گویم که زبان فارسی پویایی خود را از لهجه‌های متنوع خود می‌گیرد و بنابراین هرکدام از صاحبان لهجه در این زبان، مثل سیرجانی‌ها، بمی‌ها، کرمانی‌ها، شیرازی‌ها، مشهدی‌ها و ... باید در حفظ و گسترش لهجهٔ خود بکوشند و از این طریق گسترهٔ زبان مادری خود را هرچه بیشتر و  پویاتر کنند.
 ما کرمانی‌ها هم باید در این راه بکوشیم و می‌کوشیم.
 مطمئنم که یک لهجه‌وَرِ لهجهٔ کرمانی هرچه فرهیخته‌تر باشد نسبت به لهجهٔ مادری خود عرق و علاقهٔ بیشتری دارد. کما اینکه شنیده‌ام، زنده‌یاد دکتر ابوالقاسم پورحسینی که دکترای فلسفه و استاد دانشگاه تهران بود و با لهجهٔ غلیظ کرمانی در آن دانشگاه درس می‌داد، در جواب به دوستی که به او توصیه کرده بود: لهجهٔ خود را تصحیح بفرمایید! گفته بود: «من با همین لهجه، سقراط و افلاطون و ارسطو و کانت خوندم، خودِ همین لهجه هم درسشون می‌دم، گمونم نمی‌کنم، کسی نفهمه.»
بنابراین یک کرمانی هرچه فرهیخته‌تر باشد در این مسیر کوشنده‌تر است.
 اما می‌خواهم از خودمان بپرسم: به عنوان یک شهروند کرمانی تا چه حد تلاش می‌کنیم که شهرمان لهجهٔ کرمانی داشته باشد؟ براستی یک شهر  چگونه می‌تواند لهجه خودش را داشته باشد؟ هیچ به این موضوع فکر کرده‌اید؟
 طبعا مرادم از لهجه یک شهر صرفا نمود گفتاری آن نیست، اما این که چه هست، جای تامل دارد. اجمالا می‌توانیم در یک گزاره کلی بگوییم لهجهٔ یک شهر که بخشی از هویت آن است باید نمود شهری و بیرونی هم داشته باشد و بتواند خود را جلوه‌گر کند.
حتما اگر همه با هم به این موضوع فکر کنیم، راه حل‌های متنوع و متعددی پیدا خواهیم کرد، اما عجالتا می‌توان از صاحبان قلم، کارگردانان تئاتر و سینما، برنامه‌سازان رادیو و تلویزیون و کمدین‌ها  و دیگر هنرمندان خواست تا در این مسیر بکوشندکه البته تعدادی از آنها هم با این تم کار کرده‌اند و قدردانی و استقبال مردم را هم از کار خود دیده‌اند. مردم از کار این عزیزان استقبال می‌کنند چون کار آنان را آیینهٔ هویت خود می‌دانند، اما آنها نیز نباید فراموش کنند که استفاده از لهجهٔ کرمانی تنها با رویکرد طنز و فکاهی نمی‌تواند و نباید باشد. این درست که شهر کرمان بی لهجهٔ کرمانی هویت تعریف شده‌ای ندارد اما همه‌ٔ ظرفیت آن نیز طنز و فکاهه و بعضا لودگی نیست.
شاید بتوان یک جمله معترضه را هم در این بین افزود و آن اینکه لهجهٔ یک شهر را علاوه بر شهروندان آن شهر، هنرمندان و مراکز فرهنگی آن شهر هستند که می‌سازند، البته به شرط آنکه معنای وسیع‌تری را از لهجه مراد کنیم.   
باز می‌گردم به 2 اسفند روز جهانی زبان مادری و یادآور می‌شوم که آنچه در حاشیهٔ مناسبت این روز گفتم، تنها طرح یک موضوع بود و بیش از این، فقط می‌توانم بر دعوتم از اصحاب هنر واندیشه تاکید ‌کنم که به این میراث شیرین بیاندیشند. بیایید همه با هم فکر کنیم برای به رخ کشیدن این میراث کهن، یعنی لهجهٔ مادری چه کنیم؟ فقط همین. 

رضا شمسی

ارسال نظر