خودم به خودم افتخار میکنم/دوست ندارم مرد باشم
گفت وگو با سعیده ایرانمنش، سرمربی تیم فوتسال دختران کویر کرمان
سعیده ایرانمنش به معنی دقیق کلمه یک بانوی حرفهای است، چون حرفهاش را زندگی میکند. او «دختران کویر کرمان» را هدایت میکند، مثل کوه پشت سرشان ایستاده و اگر لازم باشد، مثل شیر نمیگذارد کسی حقشان را ضایع کند، فوتسال بانوان کرمان بدون سعیده ایرانمنش معنی چندان روشنی ندارد. اگر میخواهید با حرفه و زندگی جذاب این مربی ورزشکار بیشتر آشنا شوید، گفت و گوی پیشرو با او را بخوانید
علاقه مندیم در ابتدای گفتوگو، معرفی شما را از زبان خودتان بشنویم؟
سعیده ایرانمنش هستم متولد شهریور ماه ۱۳۶۲ زاده شهر کرمان، از ۱۶ سالگی ورزش را شروع کردم، در چندین رشته مثل سوارکاری، هندبال، فوتبال و فوتسال فعالیت داشتم، فوتبال را به صورت حرفهای در سمت بازیکن ادامه دادم و هم زمان در کرمان به عنوان مربی شروع به کار کردم. با بازی در لیگ برتر فوتبال، مربیگری فوتسال را هم انجام میدادم و دقیقا همراه با این دو کار، درسم را نیز تا مقطع کارشناسی ادامه دادم. کلا آدم خوش اخلاقی نیستم، حس مبارزه طلبی و ساکن نبودن در من از همه حسها بیشتر دیده میشود. اگر بخواهم صادقانه بگویم، ثابت کردن توانمندی بانوان به جامعه یکی از انگیزههای من برای ادامه زندگیم است. علاقه من به فوتسال و رسیدن به هدفم باعث شد برای اینکه توی تیم داری خودم موفقتر باشم، مدرک بدنسازی و پیلاتس را هم به گنجینهام، (با خنده) اضافه کنم.
عاشق کارم هستم و هیچ چیز به اندازه رشته تخصصیام یعنی فوتسال، برایم با ارزش نیست ومیتوانم به جرات بگویم تمام وقتم را درگیر فوتسال هستم.
در یک جمله میتوانم بگویم زیاد اهل معاشرت نیستم و تقریبا با ورزش زندگی میکنم.
رانندگی را خیلی دوست دارم، و هر وقت احساس خوبی ندارم، قطعا در حال رانندگی و گوش دادن به موسیقی مورد علاقهام هستم.
عاشق شکلاتم، آن هم از نوع کاکائوییش و اگر شکلات نخورم میمیرم.
یک شعار دارم که میگوم عزت و ذلت دست خداست و بس.
اگر ممکن است از افتخاراتتان برای ما بگویید و اینکه چه عامل یا عواملی را در کسب این موفقیتها مهم میدانید؟
در زمانی که به عنوان بازیکن فعالیت داشتم فوتسال کرمان کاملا مرده بود و چند تیم محلهای و استانی وجود داشتند که فقط به مسابقات جام رمضان و دهه فجر و استانی خلاصه میشد، کرمان در کشور هیچ حرفی برای گفتن نداشت و دوره بازی کردن من در فوتسال خلاصه شد به همینها.
اما میتوانم بگویم ما جزو اولین بازیکنان فوتبال کرمان بودیم که توی لیگ سه، دو و یک با عناوین مختلف شرکت کردیم تا اینکه تیم فوتبال شهرداری بم تشکیل شد و اولین سال حضورمان در لیگ برتر کشور مقام سوم و سال بعدش، مقام اول لیگ برتر فوتبال کشور را توی کارنامه ما جا داد، متاسفانه من به مشکل پارگی تاندون کشکک مواجه شدم و بعد از جراحی دیگر نتوانستم بازی کنم و تمام توانم را برای پایهریزی تیمم گذاشتم.
به جرات میتوانم بگویم دوره مربیگری من بسیار پرافتخار و پر از پستی و بلندی بود.
همانطوری که گفتم ما باید با ۱۵ دختر دیگر ورزش مردهای به اسم فوتسال را در بخش خانمها احیاء میکردیم. خب، حالا با این مقدمه و در این مسیر، فقط به گفتن مقامهای کشوری بسنده میکنم.
مقام اول زیر گروه منطقه کشور، مقام سوم زیر گروه دسته کشور، مقام دوم لیگ دسته دو کشور، مقام اول لیگ دسته یک کشور، خانم گل لیگ، بهترین خط حمله و بهترین خط دفاع.
همچنین: پدیده لیگ برتر کشور، امسال مقام سوم لیگ برتر در دور گروهی، مقام چهارم در مسابقات پلیآف، خانم گل لیگ، دومین خط حمله لیگ، سومین خط دفاع. در ضمن دو سال پیاپی افتخار داشتم بهترین مربی فوتسال استان کرمان معرفی بشوم.
و همه اینها با یک تیم؛ که همان سال اول شکل گرفت و دختران زیادی که توی جمع ما رفت و آمد کردند و اینکه فقط ۹ نفر بودیم که هرگز جدا نشدیم تا کرمان امروز یکی از مدعیان فوتسال بانوان در کل کشور باشد.
تنها تیمی که با اسکت ۹۰ درصدی بومیاش زبان زد خواص وعام است.
اکنون برای اولین بار و مکررا نام دختران کرمانی در لیست دعوت شدگان به تیم ملی میدرخشید.
ما فضا را مهیا کردیم اما از نظر من خانوادهها و مسوولین جامعه مهمترین عوامل در کسب موفقیت هستند.
دوست داریم کمی از سختیها و موانع سر راهتان هم بشنویم. میدانم در کرمان با چه مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنید، لطفا درباره آنها برای ما بگویید؟
عزیزی گفت: یا مکن با فیلبانان دوستی / یا بنا کن خانهای در خورد پیل. چی بگویم و از کجا بگویم؟
به جرات میگویم خداوند تنها حامی و همراه ما از نقطه شروع تا به امروز بوده است و قطعا باز هم خواهد بود.
مقوله ورزش در کرمان به خودی خود پیچده هست حالا به این گره کور، ورزش بانوان را هم اضافه کنید تا تبدیل به کلافی سردرگم بشود و کمر رستم را هم بشکند!
اگر بخواهم سالهایی را که بر ما گذشته برای شما تعریف کنم عید امسال را تلخ میکنم. اما باید بگویم بزرگترین معضل نادیده گرفته شدن و بیاهمیت بودن فعالیتهای ما در بطن جامعه است.
من به عنوان یک زن هرچقدر در خانواده خودم و در ذهن خودم نیاز به ثابت کردن تواناییهایم نداشته باشم، متاسفانه اما در جامعه با پوشیدن یک دست زره کامل باید بجنگم تا به دیگران بفهمانم، توانا و قدرتمندم. حال آنکه الان نام دختران کرمانی ما در عرصه ملی هم وارد شده است و دیگر هیچ جای شکی برای این شبهه نمیگذارد.
متاسفانه در کرمان هیچکس برای به ثمر رسیدن بذری که سالها پاشیده شده قدمی برنمیدارد تا بقیه هم مسیر را راحتتر طی کنند. جالب است بدانید که از چشم دیگران تا قبل از صعود به لیگ برتر ما هیچ بودیم، یعنی ارزش هیچ سرمایه گذاری را نداشتیم، چرا که هیچ کس به هدف اصلی و پنهانی ما که سلامت زن در جامعه بود فکر نمیکرد.
در سالهای اولیه شروع امورات مالی تک تک ما، با جیب شخی، با اسپانسرهای ریز، با اقلام خیلی ضعیف، گهگاهی هیات فوتبال، اداره ورزش و جوانان، حتی با وام و.... میگذشت .خلاصه اینکه این مراحل به تمسخر گرفتن و به هیچ پنداشتن، و شما خانمها را چه به ورزش و چه به فوتسال؛ به سختی گذشت، تازه جملات سانسوری را هم خودتان اضافه کنید. با این همه ورود به لیگ برتر بازهم برای ما به منزله دیده شدن و با ارزش بودن نبود، چون زن بودیم! اما هزینهها دیگر بسیار سنگین بود و دیگر نه جیب ما توان پرداخت داشت، نه اسپانسری بود و نه هیاتی و نه ادارهای، ما ماندیم و لیگ برتر و دست خالی.
نام کسی را نمیبرم تا خدایی نکرده کسی را از قلم نیندازم، ولی انگار، گره کار ما به دست مدیران کلان با نگاه کلان باز میشد که عدهای کرمانی ولی نه ساکن کرمان و عدهای هم غیر کرمانی، و معدود افراد کرمانی بودند و البته لطف خداوند که راهی باز کرد و کار ما در لیگ برتر کلید خورد.
اما لطفا خوانندگان این گفتوگو رویا بافی نفرمایید! ما بازهم با مشکلات دسته و پنجه نرم میکردیم، چون عددهای تخصیص داده شده به ما از شروع سال تا به امروز، ارقام و اعداد نجومی نیست و ما باید برای ریالش برنامه ریزی کنیم و عاقلانه و حسابگرانه پیش برویم در این بین چیزی که روی دلم سنگینی میکند، این است که بگویم مگر نه اینکه همه ما همشهری هستیم؟ پس چرا دیدن ما و موفقیت ما و وجود ما اینقدر برای بعضی همشهریانمان و خصوصا آقایانی خاص، سخت و طاقت فرسا است.
ما مادران و خواهران و زنان توانمندی هستیم که برای سربلندی شهرمان تلاش میکنیم و تنگ نظری برخیها سختیهایمان را دو چندان میکند.
یک مثال میزنم؛ امسال دقیقا در مراحل نهایی لیگ ما با تغییر و تحولی که به وجود آمد، حتی استفاده از پایگاه ورزش قهرمانی هم از ما سلب شد و با نامهنگاری به اداره کل ورزش و جوانان هم نتیجه نداد در صورتی که تنها تیم لیگ برتر بانوان کرمان ما بودیم.
میخواهم به شکل خاصتر بدانم که یک ورزشکار زن حرفهای در کرمان در مقایسه با همتای کشوری خود چه محدودیتهایی دارد؟
شاید تفاوت تربیت و فرهنگ موجود در کرمان مهمترین معضل و محدودیت است. اینکه جامعه درک درستی از ورزش زنان ندارد. دختران ما با علاقه وصف ناشدنی که به رشته خود دارند، اما اول باید از سد برادر و پدر و حتی مادر و خواهر خود عبور کنند و بعد از آن برای عبور از جامعه تلاش کنند تا به سختترین جای ممکن، یعنی اثبات توانمندی خود برسند.
باید زن بود تا درک کرد که چقدر سخت است. اینکه گاهی حتی خودت هم شک داشته باشی که آیا دقیقا همانی هستی که تعریفت کردهاند یا چیزی فراتر و بزرگتر .
آنچه در افواه جا افتاده یا جا انداختهاند این است: کرمان یعنی خط ترانزیت مواد مخدر، کرمان یعنی خاک، یعنی بدون تفریحگاه، یعنی بدون لبخند، کرمان یعنی لباس تیره، کرمان یعنی افسردگی و بیحالی و... و تزریق نشاط و هیجان به این فضای غالب خیلی سخت است. اما ما با افتخار عنوان میکنیم و ادعا میکنیم که توانستهایم، حتی اگر برای ۱۰۰ نفر هم که باشد، اما انجامش دادهایم.
تلاش و پشتکار ما در این همه سال بالاخره ثمر داد، بارها به مرز انصراف رسیدیم اما بازهم امیدوارانه جنگیدیم و خداوند ثانیهای رهامان نکرد.
اکثریت دختران موفق در رشته ما کسانی هستند که خارج از شهر خودشان به اسم و رسم رسیدند و خالق توانایی خودشان شدند و این تلخترین زاویه موفقیت دخترهای ما است. در حالیکه تمام تلاش من این بود که دختران ما کنار خانوادهها و همشهریهای خودشان به موفقیت برسند تا توانمند بودن ما در وهله اول به خانواده بعد به جامعه شهری و بعد به کشور ثابت بشود. بگذریم؛ اکنون بعد از گذر سالها صبوری و تحقیر شدن، بالاخره از سال گذشته آن روز هم رسید که با دیدن اسم زینب انجم شعاع و نرجس کریمی در بازی ایتالیا، بعد نجمه کریمی و نرجس کریمی در بازی مقابل روسیه، بعد نرجس کریمی و نجمه کریمی در بازی چین و نرجس کریمی و نجمه کریمی در بازی اوکراین و حالا نجمه کریمی و نرجس کریمی در اولین اردو سال ۹۷ و بعد نجمه کریمی و فاطمه خدایی در بازی مقابل روسیه افتخار کنیم و ببالیم به دخترانی که همه کرمانی هستند. حتی از سال گذشته کرمان پلی شد برای ورود دختران استانهای دیگر به تیم ملی. و مهمتر اینکه در تاریخ ورزش کرمان این مهم برای اولین مرتبه اتفاق افتاد.
و حتی بازیکنان ردههای سنی کمتر ما حرفی برای گفتن دارند و قطعا در سالهای آینده نامشان را در اردوهای تیم ملی خواهیم دید.
خسته نباشید خانم ایرانمنش؛ حالا اگر ممکن است دوست داریم بدانیم زندگی روزانه شما طی 24 ساعت چگونه است؟
هر صبح ساعت ۶ بیدار میشوم، بعد از خوردن صبحانه میروم تمرین بدنسازی، ساعت ۸:۳۰ الی ۹ بر میگردم خانه، لباس عوض میکنم و اگر توی فصل مسابقات باشیم، باید بروم تمرین که تا ظهر درگیر هستم. 2 روز ظهر هم درگیر تمرین بدنسازی تیم هستم، آخر هر هفته یا میزبان هستیم یا باید بازی بیرون از خانه برگزار کنیم، که دقیقا در هشت ماه فصل مسابقات هیچ وقت خالی نمیماند. در طی ۲ ماه پیش فصل درگیر تدارک شروع فصل و نامه نگاری و پیگیری برای تامین بودجه تیم هستم که خودش پروسه بسیار زمان بر و مفصلی است.
ظهر برمیگردم خانه نهار میخورم و اخبار را چک میکنم.
عصر اگر کارهای مربوط به تیم باشد انجام میدهم، در غیر اینصورت مطالعه میکنم هم تخصصی و هم غیر تخصصی. و اگر توی خانه کاری باشد، انجام میدهم.
جمعهها هم مشعول نظافت خانه و کارهای شخصیام هستم.
آیا در خانه خوش اخلاقترید یا بیرون خانه؟ اصولا آیا زنان ورزشکار در خانه خوش اخلاق و مهربانند یا مبارزه طلب و در پی برد و باخت؟
کلا خوش اخلاق نیستم! قطعا توی خانه آرامترم چون تنش ندارم و از نظر عصبی راحتترم ولی به طور کلی زیاد اهل معاشرت و دوستیابی نیستم.
بسیار جدی، منظم و قانونمندم. و خصوصیت کلی من چه در خانه و چه بیرون از خانه، جنگیدن برای باورها و اهدافم میباشد. کوچک و بزرگ بودن هدف هم برایم فرقی نمیکند
آیا هیچ وقت دوست داشتید جای یک ورزشکار مرد بوده باشید؛ مثلا علی دایی یا زیدان؟
نه، من دوست دارم جای خودم باشم! ولی با شرایط برابر و هیچ وقت بهخاطر جنسیتم تواناییام نادیده گرفته نشود.
میتوانم بگویم همیشه تلاش کردهام برسم به این نقطه که هر کس دختر ورزشکار و توانایی مثل من را میبیند، افتخار کند و مرا الگو قرار بدهد.
تنها ناراحتیام این بوده است که چرا بود و نبود ما فرقی نمیکند، این مساله همواره بزرگترین جنگ درونی من بوده است. ولی هیچ وقت نخواستهام فرد دیگری باشم. من خودم به خودم افتخار میکنم و از نحوه زندگیام با تمام سختی و تلخیش راضیام.
من دوست ندارم مرد باشم به زن بودنم افتخار میکنم و از این تفکر که به خاطر راحتی و شرایط بهتر حاکم بر زندگی مرد، جنسیت خودم را دوست نداشته باشم بیزارم.
به غیر از رشته ورزشی تان به چه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی علاقه دارید و این علاقه تا چه حد جدی است؟
خیلی دوست دارم یک ساز را نه به صورت حرفهای اما یاد بگیرم و گهگاهی واسه آرامش خودم بنوازم که متاسفانه هنوز فرصت این کار برایم مهیا نشده.
کلا هنر را دوست دارم ولی تمام وقتم را درگیر تیمداری و مدیریت تیم هستم. ادبیات را هم خیلی دوست دارم و هر وقت فرصت داشته باشم قطعا دیوان حافظ اولین کتابی است که سمتش میروم.
به غیر از تیم ملی ایران از چه تیمی خوشتان میآید؟
تیم فوتسال بانوان اسپانیا.
تیم ملی فوتبال اسپانیا.
خیلی ها کنجکاوند بدانند آیا مهارتها و تکنیکهای خاص خودتان را به دیگران هم یاد میدهید یا در اینباره خست به خرج میدهید؟
قطعا اینکار را انجام میدهم. من زمانی تاثیر گذارم و کار من زمانی با ارزش است که بتوانم بعد از خودم افرادی را به ورزش کشور معرفی کنم که توانمند و با دانش باشند، پس هر چه که دارم در بعد فنی با تمام وجود در کارم پیاده میکنم و آموزش میدهم.
به نظر شما یک خانم ورزشکار حرفهای چطوری میتواند بین حرفه خود و علاقه و وظایف خود به همسر و فرزند خود آشتی بدهد؟ کارنامه خودتان را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
من نمیتوانم به این سوال جوابی بدهم، چون ازدواج نکردهام و مسوولیت زندگی و فرزند را به دوش نمیکشم. اما هیچ کاری نشدنی نیست، قطعا خانمهای توانمندی هستند که همزمان کار میکنند و هیچ خللی به زندگیشان وارد نمیشود. اول صحبتهایم گفتم که همزمان بازیکن و مربی و دانشجو بودم و در هر سه موفق بودم. قطعا من هم در خانه کار میکنم و مثل همه خانمها کارهای روزمره را انجام میدهم. آشپزیام هم خیلی خوبه واقعی میگم. (با خنده)
ضمن سپاس از شما در پایان این گفتگو خواهش میکنیم مخاطبان ما را به یک خاطره خوش دعوت بفرمایید؟
۹ سال پیش که یک تیم جمع و جور کرده بودیم و خیلی سفت و سخت تمرین میکردیم، هدف داشتیم که پله پله تیم را به لیگ برتر برسانیم و من خیلی جدی و مطمئن حرکت میکردم تا مبادا بین راه هدف را به هر دلیلی از دست بدهیم و گمش کنیم. پس تصور کنید دقیقا مثل یک پادگان نظامی با قانون و نظم پیش میرفتیم. هر ماه از بازیکنهام میخواستم بدون اینکه خودشان را معرفی کنند در یک صفحه نظرشان را در مورد تمرین، شرایطی که دارند و در مورد مربی بنویسند و برایم بیاورند تا هر مشکلی هست من متوجه بشم. جالب آنکه ۱۰۰ درصد جوابها ختم میشد به اینکه تمرین خیلی خوبه، شرایط خیلی خوبه، ما فقط به هدفمان فکر میکنیم، فقط خانم ایرانمنش خیلی بد اخلاق و جدیه! الان از آن گروه اولیه ۷ نفر هستند که به هدفشان رسیدهاند جز بهترین بازیکنان ایران هستند و همه آنها را میشناسند
- ۱۳۹۸/۰۲/۲۴
- 4046
- اخبار فرهنگی