آرزویم ساخت فیلم در کرمان است
گفتوگو با امیر مهدی پوروزیری، فیلمساز کرمانی و کارگردان سریال مینو
امیر پوروزیری متولد 1356 در کرمان و فارغ التحصیل دانشگاه صدا وسیما با گرایش فیلمنامهنویسی است. پوروزیری مدرس سینما و فیلمساز نسبتا پرکار و مطلع و در عین حال بی حاشیهای است که به دور از هیاهوهای رایج در عرصه فیلمسازی مشغول به کار است و کارنامه موفق و پرپیمانی دارد. از آثار او میتوان به دهها فیلم کوتاه و مستند از جمله: فیلم کمدی داستانی «رو به قبله»، مجموعه مستندهای ساخته شده در افریقای جنوبی با نام «جنوب از آفریقای جنوبی»، مستند «افغانستان سرزمین سوخته» و دو سریال موفق تلویزیونی «در محاصره» و «مینو» اشاره کرد. همانطور که میدانید سریال مینو این اواخر از شبکه یک سیما پخش شد و مورد توجه مخاطبان در سرتاسر کشور قرار گرفت. گفتوگوی ما را با وی بخوانید:
داستان از کجا شروع شد اولین جرقه و عاملی که باعث علاقمندی شما به سینما و فیلمسازی شد چه بود؟
داستان از تماشای پوستر و عکسهای فیلمها در گیشه سینما پارامونت کرمان شروع شد. سینمایی که گرچه آن زمان هم اسمش شهرتماشا شده بود اما مردم هنوز به اسم پارامونت میشناختندش. اکثر پنجشنبه و جمعهها من به تماشای فیلم در سینما میگذشت، آن هم نه فقط سینما شهر تماشا همه سینماهای فعال آن دوران کرمان، سینما مهتاب و آسیا سینما نور و سینما درخشان. گاهی برخی فیلمها را چندبار میدیدم و با وجود اینکه فیلمهای خارجی اکران نمیشد اما مثلا خوب به یاد دارم فیلمی هندی به اسم" مشعل" را بارها دیدم، کانی مانگا، بایکوت، سناتور، گلهای داوودی و بسیاری از فیلمهای آن دهه با وجودی که چندین بار دیده بودم اما برایم و البته برای همه همنسلان من آثاری خاطره انگیز بودند. در کنار تماشای فیلم و رویای سینما کتاب خواندن و اتفاقا خواندن کتاب قصههای که فضایی سینمایی در ذهن ما پدید میآوردند خصوصا آثار استاد هوشنگ مرادی کرمانی ( قصههای مجید و...) که به معنایی واقعی آثاری قصه گو محسوب میشوند. آثاری که فضایی کاملا عینی و سینمایی دارند و امکان ساخت آنها در سینما امکان پذیر است. متاسفانه بخش قابل توجهی از رمانهای امروز بیان تصورات و دنیای ذهنی نویسندگان هستند و ظرفیت بصری لازم و سینمایی را ندارند. بعد در دوران نوجوانی تماشای آثار سینمای خاصتر و بهتر بگویم تماشای گزیدهتر آثار سینمایی به خصوص فیلمهای آثار ابراهیم حاتمیکیا را به یاد دارم؛ «از کرخه تا راین» و بعدهای در اوایل جوانی «آژانس شیشهای» را بارها دیدم. بعد با وجود اینکه من هیچوقت عضو انجمن سینمای جوان نبودم اما با دوستان فیلمساز آشنا شدم و در ساخت بسیاری از فیلمهای کوتاه حضور داشتم و در حقیقت به صورت عملی از همان نیمه دوم ده هفتاد وارد عرصه ساخت فیلم و تجربه در این زمینه شدم.
شیرین ترین خاطرهای که از دوران کودکی خود در کرمان دارید چیست؟
جدای از لذت تماشای فیلم در سینماهای آن دوره شاید مهمترین خاطرات شیرین کودکی من به گشت و گذار با پدر مرحومم در بازار کرمان و میدان گنجعلی خان برمیگردد. خوردن کباب و ریحان با پدرم در کبابی که در بازار کفاشها بود خوردن فالوده کرمانی در کاسههای چینی گلسرخی در فالوده فروشی مشهور بازار و استشمام بوی خوش عطاریهای چهارسو و صدای چکش مسگرهای راسته مسگران و... همه اینها از خاطرات خوش و ماندگار کودکی من است. چندین سال پیش به یاد همان دوران سری به آن فالوده فروشی و کبابی زدم و دیدم که تغییرات زیادی در بافت سنتی بازار اتفاق افتاده است و دیگر کمتر نشانی ازآن حس و حال و مزهها است. نمیدانم شاید این ناشی از تعییر ما و نبود سایه بزرگانمان باشد اما بهرحال خاطرات کودکی تکرار ناپذیر است.
چه ویژگی شهر کرمان برایتان جذاب است و دلتنگ آن میشوید؟
خود جغرافیا و فضای شهر کرمان که با وجود شتاب زندگی امروز هنوز آرامشی در آن جریان دارد، شب های تابستان و خوابیدن زیر آسمان پر ستاره شهر و جدای از همه این ها بازار کرمان و بی تردید " بزقرمه" رویایی ترین غذای شهر کرمان، همه اینها ویژگی هایی است که آدم را دلتنگ این شهر می کند.
در این بخش به جهت آشنایی بیشتر خوانندگان به حوزه کاری شما میپردازیم با توجه به این که دو اثر اخیر شما سریال «درمحاصره» و سریال «مینو» با محوریت و موضوع جنگ و هشت سال دفاع مقدس ساخته شدهاند، دلیل رکود تولیداتی در این گونه در سینما و تلویزیون در سالهای اخیر به نظر شما چیست؟
شاید دلیل اولش عدم حضور و کم کار شدن فیلمساز مطرح و بزرگ این گونه سینمایی باشد. ابراهیم حاتمی کیا در سالهای اخیر بیشتر به سمت سینمای اجتماعی گرایش پیدا کرد. رسول ملاقلی پور که درگذشت و همین جا یادش را گرامی میدارم. احمدرضا درویش هم که به دلایلی بعد از تجربه بزرگ اما بلاتکلیف «روز رستاخیر» فعالیتی ندارد و سایر کارگردانهای دیگر به همین روال. این فیلمسازان آثار درخشانی ساختهاند که ساخت و رسیدن به سطح این آثار کمی دشوار است. جدای از این، وجهه مهم سینمای دفاع مقدس، قهرمان و قهرمانپردازی است که متاسفانه سفارش دهندگان چنین آثاری از نوعی از قهرمان پردازی گریزان هستند که این امر باعث ریزش تماشاگر و عدم استقبال مخاطب از فیلمهای دفاع مقدس می شود. به نظر من رسول ملاقلی پور یکی از بهترین فیلمسازانی بود که درپرداخت و به تصویر کشیدن قهرمان بسیار تبحر داشت. دلیل دیگر شاید سختی ساخت و تولید فیلمهای جنگی یا به قول معروف دفاع مقدسی است جدای از هزینه، سختی کار است که فرقی بین سریال و فیلم سینمایی هم ندارد. تولید فیلم و سریال جنگی شرایط سخت و طاقت فرسایی دارد که باید با وجود خطرات خاص این آثار و زمان بر بودن آن و...تولیدات این چنینی کمتر اتفاق میافتد.
با توجه به استقبال مردم و تماشاگران از سریال مینو که همین اواخر از تلویزیون پخش شد اگر ممکن است توضیح کوتاهی در مورد این سریال و سریال قبلی خود «در محاصره» برای خوانندگان بدهید؟
من در این اواخر دو سریال به نام های «درمحاصره» و «مینو» ساختهام که زمان اتفاق قصه و داستان هر دو این اثر مربوط به دوران جنگ و اوایل هجوم عراق به شهرهای آبادان و خرمشهر و... است. رویکرد من در هر دو سریال توجه و پرداختن به مردم درگیر جنگ در این شهرهاست. با تمام احترامی که برای آثار سینمای دفاع مقدس و فیلمسازان آن قائل هستم باید به این نکته اشاره کنم که در اکثر این آثار جای مردم عادی درگیر جنگ که از منظر من اتفاقا قهرمان محسوب میشوند خالی است. در فیلمهای جنگی و دفاع مقدسی ما بیشتر به سرداران و رزمندگان سلحشور دفاع مقدس پرداخته شده و شاید یکی از دلایل آن هم برمیگردد به سفارش دهنده و ارگانهای مرتبط با جنگ که جنگ را تنها در سرداران، فرماندهان و رزمندگان و دست اندرکاران و حوادث جبهه خلاصه کردهاند و این در حالی است که نقش مردم عادی در پیشبرد جنگ چه در شهرهای درگیر و چه پشت جبهه بسیار مهم و تعیین کننده بوده است. بنابراین من با توجه به این نکته احساس کردم که نقش و حضور مردم عادی که مشغول زندگی روزانه خود بودند و به ناگاه در گیر جنگ و موقعیتهای عجیب و خطرناک آن شدند در آثار جنگی و دفاع مقدسی ما بسیار کمرنگ است، از این رو مثلا در سریال «در محاصره» به مردم مانده در محاصره آبادان پرداختم که در شهر مانده بودند، جوانی به خاطر عشق به دختری پرستار و زنی که با فرزندش در کنار همسرکارمندش و... همه و همه در شهرشان مانده بودند، مقاومت میکردند، با جنگ درگیر شدند و اتفاقا به عنوان قهرمان هم ظاهر شدند. جدای از این من سعی کردم زندگی روزمره مردم در حین جنگ را به تماشاگری که چنین تجربه ای ندارد نشان دهم که این خود به شیوه ای تاریخ نگاری جنگ در بعد مردم شناسی محسوب میشود. در مورد سریال " مینو" که همین اواخر از شبکه یک تلویزیون پخش شد باید به این نکته اشاره کنم که در این سریال در کنار اینکه شخصیتها و قهرمانان اثر را مجدد از جنس مردم عادی طراحی و انتخاب کردم، عنصر تخیل و قصهگویی برمبنای آن را هم در این سریال بکار گرفتم. متاسفانه اما سفارش دهندگان فیلم و سریال با محوریت دفاع مقدس همواره علاقمندی و توصیهشان به مستند نگاری و ساخت آثاری بر مبنای صرف واقعیت میباشد و معتقدند که ما چنین قهرمانان واقعی داشتهایم و چنین اتفاقاتی هم وقوع یافته پس نیازی به تخیل و خیال پردازی در کارهای جنگی نیست و این در حالی است که عنصر اصلی قصه خیال است و جذابیت قصه نیز در گرو آن است. در سریال «مینو» شخصیتها خیالی است و ما به ازای واقعی ندارند و همین ویژگی، فضا و روابط عاطفی وعشقی جذابی پدید آورد که مورد توجه و استقبال مخاطبین قرار گرفت. بهرحال تخیل و قصه و قهرمان وجه مهم مدیوم سینما به عنوان هنری سرگرم کننده در درجه اول محسوب میشود. در ساخت این سریال ما برای اینکه با مانع روبرو نشویم جزییات و اینکه داستان سریال و شخصیتها مستند و واقعی نیست را توضیح ندادیم، چون اصولا شکستن این تابو برای اکثر سفارش دهندگان دشوار است.
آیا به نظر شما ژانری تحت عنوان دفاع مقدس با خصوصیات تعریف ژانر و گونه در سینمای ما قابل تعریف است؟ و از دیدگاه شماچه تفاوتی بین گونه دفاع مقدس و ژانر جنگی سینمای جهان می باشد؟
قواعد سینما و فیلمسازی قواعد کامل تعریف شده و مشخصی است. چندان به تفکیک اینکه ما این گونه سینما را داریم اعتقادی ندارم اما سینما به عنوان رسانه پیامی دارد. اینکه جنگ ما که مبنای ساخت فیلم قرار میگیرد جنبه اعتقادی و معنوی داشته اینکه جنگ خاصی بوده که در آن اتفاقات عجیب و متفاوتی افتاده شکی نیست. حالا اگر فیلمسازی با این نگاه متفاوت و درونی در چارچوب قواعد سینما فیلمی بسازد شاید بشود گفت عنوان ژانر و گونه دفاع مقدس را بتوان به آن اطلاق کرد. اما اینکه این ژانر تعاریف و قواعد ونشانههای مشخصی مانند سایر گونههای سینمایی دارد که بشود به طور مشخص آنرا عنوان کرد، به نظر من این چنین نیست. البته شاید چنین قواعدی در ذهن برخی فیلمسازان شکل گرفته و بر اساس آن هم فیلم ساخته باشند اما اکثر چنین آثاری مورد توجه تماشاگر قرار نگرفته است. به نظرم ابتدا فیلم باید فیلم باشد ساختار و فرم سینمایی داشته باشد سپس این نگرش درونی فیلمساز است که آن اثر را تبدیل به گونه خاص میکند که نسبت به فیلمی که یک آمریکایی با نگرش خودش میسازد متفاوت است. شهیدآوینی پرسشی مطرح میکند که آیا سینمای مسلمان داریم یا انسان مسلمان؟ و پاسخش به این سوال این است که ما انسان مسلمان داریم آوینی معتقد است که فیلمساز نمی تواند خود را در اثرش پنهان کند و به قولی همه چیز از فیلم بیرون زده و بازتاب دارد. به عبارتی فیلمساز باید با کمک امکانات سینما ازاین مدیوم به عنوان مرکبی برای بیان اعتقادات و نگرش درونی خود بهره بگیرد. در کل این نگاه فیلمساز است که گونه راتعریف و جهان پیرامون را تغییر میدهد. شاید پاسخ نهایی به این سوال این است که لحظات و ارتباطی بین زمین و آسمان در جنگ ما بوده که اگر فیلمساز ما با اعتقاد به آن و بر پایه جهان درونی خود به آن برسد و بتوان آن ارتباط بین زمین و آسمان را در اثرش بر پرده سینما نقش بزند آن زمان است که میشود گفت اینچنین آثاری از آن ماست به طور مثال حاتمی کیا در دو اثر خودش دیده بان و مهاجر به زیبایی به این نقطه رسیده است.
نگاه شما به مدیوم سینما چگونه است؟ چه وجهی در این هنر برای شما دارای اولویت و اهمیت بیشتری است؟
سالن تاریک سینما و نقش بستن تصاویر بر پرده عریض و صدایی که انگار مانند وحی از آسمان بر مخاطب وارد میشود جادوی پدید میآورد که به نظر من بهترین مکان برای نشان دادن انسان آرمانی است که خداوند میخواهد. در یک جمله به نطر من سینما یعنی قصه قصه قصه؛ قصه ای که قهرمان دارد و قهرمان با موانع رو در روی خود در پیکار است و مهم این است که مخاطب با قهرمان و شخصیتهای فیلم همذات پنداری کند، نگران آنها شود و کنجکاو باشد که چه اتفاقی قرار است رخ بدهد. متاسفانه سالهاست که فیلمهای سینمای ایران چندان دارای قصه نیست و بیشتر شاهد تولید ملودرامها و فیلمهای کمدی سخیف و دم دستی و کم مایه یا آثار به اصطلاح مدرن و ضد قصه هستیم تا آثار قصه گو و دارای قهرمان.
با توجه به اینکه این روزها امکان آسانتر ساخت فیلم از بعد سخت افزاری محیا شده است شما این اتفاق را مثبت ارزیابی میکنید یا منفی؟
پیشرفت تکنولوزی همواره هم مزایایی دارد و هم معایبی. در سالهای قبل ساخت فیلم با نگاتیو و امکانات فیلمبرداری خاص آن بسیار دشوار بود و به عبارتی این امکانات به سختی در دسترس بود. اما همین گران بودن و کمتردر دسترس بودن باعث میشد که فیلمساز و بازیگر و عوامل قدر موقعیتها را بدانند و تمام انرژی و سلیقه و دقت خود را بکار ببندند که بهترینها پدید آید چون امکان برداشت مجدد، گران و هزینهبر بود. اما امکانات جدید فیلمسازی و امکان دیدن نما پس از ضبط و تکرارهای مجدد امکانات تصحیح رنگ و نور و جلوههای ویژه و... گرچه ساخت فیلم را راحتتر کرده اما تا حدودی از آن حساسیت و دقت و توجه خاص گذشته کاسته است. اما به نظر من بزرگترین ویژگی مثبت امکانات و تکنولوژی جدید فیلمسازی باعث شده دیگر ساخت فیلم در انحصار نباشد و تعداد بیشتری از افراد در گوشه و کنار کشور امکان دسترسی و امکان ساخت فیلم را داشته باشند و همین امر باید موجب شناخت و شکوفایی استعدادهای بیشتری شود که متاسفانه این اتفاق نمیافتد.
دلیل اینکه با وجود امکانات جدید فیلمسازی که در دسترستر است کشف و بروز استعدادها کمتر اتفاق میافتد چیست؟
فکر میکنم جشنوارهها و القای اینکه چطور فیلم بسازید تا جایزه بگیرید، در این اتفاق بسیار تاثیر گذار بوده است. متاسفانه اکثر جشنوارهها فیلمسازان را به سمت و سویی سوق می دهند که از مردم فاصله میگیرند. اما نکته دیگر که باعث این اتفاق میشود این است که همانطور که اشاره کردم حساسیت و توجه ودقت و ... به دلیل همین گزینه و آپشنها و امکانات راحت فیلمسازی امروز تا حدودی کاهش یافته است.
به نظر شما بزرگترین معضل و مشکل سینما و فیلمسازی امروز ما چیست؟
معتقدم بزرگترین معضل سینمای امروز ما در نظر نگرفتن تماشاگر و مخاطب است. این مشکل از قبل انقلاب بود و تا کنون هم ادامه داشته است. حلقه مفقوده سینمای ما مخاطب است. بخش قابل توجهی از فیلمسازان ما بدون در نظر گرفتن مخاطب در فیلم هایشان تنها به نشان دادن قابلیتهای هنری و ذهنیات خود میپردازند، و انگار که مدیوم سینما جای برای خودنمایی و نشان دادن علاقمندیهای شخصی است. این مشکل البته از بالا دستیها و سفارش دهندگان فیلم هم ناشی میشود که سودای رفتن به جشنواره و جایزه گرفتن دارند. این مشکل باعث شده که در سینمای ما مانند قبل خبری از قصه و قهرمان نباشد و به طبع آن مردم از بخش قابل توجه تولیدات سینمایمان چندان استقبال نکنند.
جنابعالی به فیلمسازان کرمانی که در تهران سکونت ندارند و به همین دلیل امکان دیده شدن آثارشان مهیا نیست، چه توصیهای دارید؟
مهمترین نکته این است که ناامید نشوند و با استمرار و پشتکار فیلم بسازند، آن هم فیلمهایی که مخاطب با آن ارتباط برقرار کند. با توجه به در دسترس بودن آثار سینمایی تا میتوانند فیلم تماشا کنند که این خود کلاس درس است. فکر نکنند که چرا به جشنواره راه پیدا نکردهاند چرا جایزه نگرفتند و چرا کارشان دیده نمیشود. مطمن باشند که کار و فیلم خوب بالاخره دیده میشود. اینترنت امکان بسیار خوبی است که موجب دیده شدن فیلمها میشود و مطمئن باشند که بالاخره فیلمشان اگر خوب باشد دیده خواهد شد و دیگر مانند گذشته لزوم چندانی برای حضور در مرکز و نزدیکی به تهیه کنندگان و کمپانیهای فیلمسازی نیست.
ارتباط شما با اهالی هنر کرمان چگونه است آیا علاقمند به همکاری با هنرمندان کرمانی هستید؟
ارتباط خوبی با هنرمندان کرمانی دارم و بسیار علاقمندم که با همشهریان هنرمند خودم همکاری داشته باشم. در سریال اخیرم خانم شیوا ابراهیمی بازیگر بودند که ایشان کرمانی هستند. خوشبختانه کرمان هنرمندان ونویسندگان مهم و ارزندهای دارد که باعث افتخاراند. به قول دکتر شریعتی آنچه در دل کویر میروید خیال است و از همین روست که ما نویسندگان بزرگی در حوزه رمان و سینما داریم. کرمان صدابردار، انیماتور، تصویربردار و بازیگران خوبی دارد که در سطح حرفهای مشغول بکاراند و انشاالله در آتی قصد دارم از این پتانسیل در آثارم بهره بگیرم.
با توجه به ویژگیهای جغرافیایی و اقلیم و بناهای تاریخی و منظر شهر کرمان آیا قصد ساخت فیلمی در آینده در کرمان را دارید؟
باور کنید ساخت فیلم در کرمان یکی از آرزوهای من است. برای من کرمان در بناها و بافت تاریخی و بازار و جغرافیا و...خلاصه نمیشود به نظر من، این مردمان ساده و نجیب و شریف کرمان هستند که به این دیار ارزش بخشیدهاند و به فرموده مولا علی ( ع ): ارزش هر دیار به انسانهای آن است. همیشه به این نکته فکر کردم که باید قصههای مجید در کرمان ساخته شود و آن مجیدی که در سریال ساخته آقای پوراحمد دیدیم آن مجید با خصوصیات یک پسربچه و نوجوان کرمانی نبود و امیدوارم روزی مثلا امکان ساخت مجدد قصههای مجید در شهر کرمان برایم مهیا شود
- ۱۳۹۸/۰۲/۲۴
- 4274
- اخبار فرهنگی